حس غریب عاشقی

زندگي به من آموخت چگونه اشک بر يزم ... اما اشک به من نياموخت چگونه زندگي کنم ...زندگي به من آموخت درد و رنج چيست ... ولي به من نياموخت چگونه تحملش کنم ...زندگي به من آموخت بي صدا گر يستن را ...پس تا هست زندگي بايد کرد ...تا عشق هست ... عاشقي بايد کرد …تا دوستي هست ... دوست بايد داشت …تا دل هست ... بايد باخت …تا اشک هست ... بايد ر يخت... تا لب هست ... بوسه بايد زد…تا بوسه هست ... بايد زد …تا معشوق هست ... عاشق بايد بود …تا شب هست ... بيدار بايد بود …تا هستي ... بايد بود

 

 

سلام دختر ، پسرای گل و عزیز بازبا یه آپ دیگه اومدم 

نظر یادتون نره

بای 

تولد و مرگ را درمانی نیست

 مهم این است که فاصله میان این دو را شاد زندگی کنیم . . .

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

farid
ساعت17:05---28 تير 1391
سلام . من شما رو خیلی وقته با نام عشق لینک کردم . خودتون بیاین ببینین . مرسی

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






 

نوشته شده توسط زهرا در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,

ساعت 11:12 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت